عصر ساختمان- بسازبفروش، تمامیتخواه، نظارتگریز و ساختارگریز است اما سرمایهگذار، نظارتپذیر و ساختارپذیر و صرفاً به دنبال مفهوم حرفهای کارفرمایی است از همینرو بسازبفروش، هیچ سیستم نظارتی را در هیچ سطحی برنمیتابد.
به گزارش پایگاه خبری«عصرساختمان» به نقل از تسنیم، مدت مدیدی است که بسازبفروش، ردای سرمایهگذار بر تن کرده است و امتیازات و جایگاه متعلق به سرمایهگذاران را مصادره مینماید و حتی از هیچ تلاشی برای تنگساختن عرصه جهت حضور سرمایهگذاران نیز دریغ نمینماید. اما لازم است که برای یکبار هم که شده، بسازبفروش و سرمایهگذار از همه تمیز داده شوند و صرف داراییها و تسهیلات کشور به نام سرمایهگذار و به کام بسازبفروش نشود.
وجه تمایز متعددی بین سرمایهگذار و بسازبفروش وجود دارد و لکن مهمترین این تفاوتها به شرح زیر است؛
1- بسازبفروش، اساساً به دنبال سود است و حال آن که سرمایهگذار، علاوه بر کسب سود، به مفاهیم متعالی حوزه تولید همچون برندسازی و ارتقاء کیفیت و جلب رضایت مشتری توجه دارد بسازبفروش، انعقاد پروژههای ساختمانی را با این پیشفرض که میتواند از کیفیت بکاهد، امضا میکند.
مسلک و روش و رویه او، قراردادهای مبهم و فاقد جزئیات است از آن جایی که منافع بسازبفروش، در همآمیخته با ایجاد امکان برای تقلیل حداکثری کیفیت است. لذا واجب میبیند که با تمام ابزار و امکانات با قوانین و آئیننامهها و تکالیفی که متضمن ایجاد و ارتقاء کیفیت در ساختمان است، بجنگد .
در تاریخ ساختوساز کشور، هر جایی که کار ساختوساز به بسازبفروش واگذار شد، کیفیت و ایمنی و آسایش و رفاه بهرهبرداران به مسلخ رفت و هزینههای سنگین به کشور و اقتصاد کشور تحمیل شد از ساختوساز بر روی گسل گرفته تا ساختوساز در بستر رودخانه و مسیل، از کشیدن شبانه میلگرد از داخل بتن گرفته تا استفاده تخلف در سطح و ارتفاع، تنها شمعهای از جراحتی است که بسازبفروش به نظام ساختوساز کشور وارد ساخت و هر جایی نیز که تسهیلاتی به ساختوساز تعلق گرفت، در صف اول نشست و به نام خانهسازی برای مردم، از آن تسهیلات بهره گرفت.
2- بسازبفروش، تمامیتخواه، نظارتگریز و ساختارگریز است و لکن سرمایهگذار، نظارتپذیر و ساختارپذیر و صرفاً به دنبال مفهوم حرفهای کارفرمایی است از همینرو بسازبفروش، هیچ سیستم نظارتی را در هیچ سطحی برنمیتابد؛ از نظر او اگر ساختاری نباشد که چه بهتر و لکن اگر هم قرار است که ساختاری شکل بگیرد، باید این ساختار ذیل او کار کند .
بسازبفروش، حضور مهندس بر سر پروژه و ارائه خدمات مهندسی را بر نمیتابد و هیچوقت نسبت به آفتهایی همچون کیفیت پائین ارائه خدمات مهندسی، معترض نیست و اتفاقاً ارتقاء کیفیت خدمات مهندسی را درست در نقطه مقابل منافع خود میداند.
3-بسازبفروش، سرمایه را ابزاری برای گروگانگیری قرار میدهد و لکن سرمایهگذار، سرمایه را وسیلهای برای کسب درآمد مشروع و در عین حال تأمین منافع عمومی هدف غایی و نهایی بسازبفروش از سرمایهگذاری در حوزه ساختوساز، خانهدارکردن مردم نیست. او با این سرمایه قصد دخالت در سیاست و فرهنگ و اقتصاد و ... را نیز دارد و از اینرو هر آینه که قوانین و تصمیمات را مغایر با اهداف خود ببیند، سرمایه را ابزاری برای گروکشی قرار میدهد و برای تحقق خواستهها تا مرز نابودی همه داشتههای کشور پیش میرود.
4- بسازبفروش قانونگریز است و سرمایهگذار قانونپذیر به طور کلی، بسازبفروش اجرای هیچ قانونی را که تأمینکننده امنیت مردم باشد را برنمیتابد و در برابر آن ایستادگی مینماید و اما سرمایهگذار، اجرای قانون را متضمن کسب سود و حفظ و حراست از سرمایه خود میداند.
باید بر این نکته تأکید کرد که اولاً در ادبیات فنی کشور باید خطی ضخیم و با رنگ قرمز بین مفهوم سرمایهگذار و بسازبفروش ترسیم شود تا این دو مفهوم با یکدیگر خلط نشود و در عمل نیز با امعان توجه به تعاریف فوق باید این دو دسته را شناخت و ثانیاً ایمان داشت که هیچ کشور ترقییافته با تکیه بر بدل سرمایهگذار واقعی یعنی بسازبفروش به تعالی و ترقی در حوزه ساخت مسکن دست نیافته است و با استناد به تحمیل هزینههای سنگینی که بسازبفروش در برهههای مختلف به کشور و اقتصاد کشور تحمیل کرده است، سیستم باید هر چه زودتر این دندان لق را بیرون کشیده تا فضا برای تنفس و ظهور و بروز اثرات حضور سرمایهگذاران واقعی در حوزه ساختوساز فراهم شود و اقدام ولابیهای قرونوسطایی بسازبفروشان برای متوقفساختن قانون و تکالیف مترقی قانونی بیش از این تداوم و تداول نیابد.